#عشق_یعنی_رهبرم_سید_علی
چقدردلم برایت تنگ شده.کاش میشدهمه ی بچه ی رواق بریم دیداررهبری.دلمون آروم میشد.
اللهم صل علی محمدوآل محمدواحفظ قائدناالخامنه ای

#یاد_شهدا_با_صلوات
#کلام شهدا
از برادرانم می‌خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحول است دنیا دیگر طبیعی نیست الان دو جهاد در پیش داریم اول جهاد نفس که واجب‌تر است زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می‌شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت، حتی در جهاد با دشمن‌ها احتمال می‌رود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید چون برای هوا نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشید یعنی برای شیطان رفتید و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن؟ امام زمان را تنها نگذارید. شهید مدافع حرم محمد هادی ذوالفقاری

می گفت چند روز اول نتونستیم امام و زیارت کنم یک شب طاقتم طاق شد .نیمه شب رفتم روی پشت بوم یکی از ساختمون ها که مشرف بود به اتاق امام. اتفاقا برق اتاق روشن بود امام داشتند نماز شب می خوندند.
میگفت وقتی به خودم اومدم دیدم دارم اشک می ریزم.
محمود کاوه
منبع : منبع : سایت سبک بالان
منبع کلام شهدا:وب سایت یادمان ایثار @0023964340

#اخلاقی♤تربیتی
صلح عزتمندانه
عده ای از اصحاب امام حسن علیه السلام که خود را مسلمان تر از ایشان می دانستند از صلح با معاویه احساس حقارت و ضعف می کردند و به همین دلیل به امام حسن جسارت می کردند. علی بن محمد بن بشیر همدانی می گوید: پس از امضای صلحنامه، به مدینه آمدم و بر حسن بن علی (علیه السلام) وارد شدم، به او گفتم: السلام علیک یا مذل المومنین یعنی سلام بر تو ای ذلیل مومنان
امام حسن در پاسخ فرمود: سلام بر تو! من مذل المومنین نیستم؛ بلکه معزالمومنین (عزیز کننده مومنان) هستم. هدف من از صلح ، چیزی جز حفظ جان شما نبود
بلاذری، انساب الاشراف، جلد1صفحه150.
دینوری، اخبارالطوال، صفحه221.

#اخلاقی♤تربیتی
راه مشترک است!

امام سجاد علیه السلام از کوچه ای در مدینه می گذشتند. کوچه شلوغ بود.
چند نفر که ایشان را می شناختند فریاد می زدند: کنار بروید، راه را باز کنید!

امام فرمودند: ساکت باشید، راه مشترک است و من حق ندارم دیگران را کنار بزنم تا خود بروم.

ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق ، ج 17 ، ص 246

#اخلاقی♤تربیتی
ما آغاز گر جنگ نیستیم!

پیش از آغاز نبرد ، امام حسین علیه السلام دستور دادند تا درون خندقی که اطراف خیمه ها حفر کرده بودند ، آتش روشن کنند تا دشمن نتواند از اطراف هجوم آورد.
شمر بن ذی الجوشن نزدیک آمد و به امام حسین گفت: برای ورود به آتش جهنم عجله داری!
امام حسین پاسخ دادند: تو برای ورود در آتش ، شایسته تری .
مسلم بن عوسجه که ناظر بود، به امام حسین گفت:ای فرزند رسول الله! اجازه می دهید این فاسق ستمگر را با تیر بزنم؟ او در تیر رس من است و تیرم به خطا نمی رود.
امام حسین علیه السلام فرمودند: او را نزن ! من دوست ندارم که آغازگر جنگ باشم!
طبری، تاریخ طبری، جلد 5 ، صفحه 423
شیخ مفید، الارشاد، جلد 2 ، صفحه 96