نامه امام علی علیه السلام به کارگزار اختلاس گر 2

از خداى بترس و اموال این قوم به آنان باز گردان که اگر چنین نکنى و خداوند مرا بر تو پیروزى دهد با این شمشیر ، که هر کس را ضربتى زده ام به دوزخش فرستاده ام ، تو را نیز خواهم زد .
به خدا سوگند، اگر از حسن و حسین چنین عملى سر مى زد نه با ایشان مدارا و مصالحه مى نمودم و نه هیچ یک از خواهشهایشان را بر مى آوردم ، تا آنگاه که حق را از ایشان بستانم .
به خدا سوگند که آنچه تو به حرام از اموال مسلمانان برده اى، اگر به حلال به دست من مى رسید، دلم نمى خواست براى بازماندگانم به میراث نهم !!
نامه 41 نهج البلاغه ( با تلخیص )

نامه امام علی علیه السلام به کارگزار اختلاس گر 1
…چون فرصت به دست آوردى به مردم خیانت کردى و هر چه از اموالى که براى بیوه زنان و یتیمان نهاده بودند ربودى، آنسان که گرگ تیز چنگ، بره مجروح را مى رباید .
اموال مسلمانان را به حجاز بردى، با دلى آسوده ، بى آنکه خود را در این اختلاس گناهکار پندارى . واى بر تو، چنان مى پنداشتی که میراث پدر و مادرت را به نزد آنها مى برى، سبحان الله، آیا به قیامت ایمانت نیست؟ آیا از روز حساب بیمى به دل راه نمى دهى؟؟چگونه آشامیدن و خوردن بر تو گواراست و حال آنکه ، آنچه مى خورى و مى آشامى از حرام است .
کنیزان خواهى خرید و زنان خواهى گرفت ، آن هم از مال یتیمان و مسکینان و مؤمنان و مجاهدانى که خدا این مالها را براى آنها قرار داده .
ادامه دارد ….

#اخلاقی♤تربیتی
دنیا همچون اتاقی …!

در روزهای آخر زندگی حضرت نوح ، شخصی از ایشان پرسید: «در زندگی طولانی خود، دنیا را چگونه دیدی؟!»
حضرت نوح - علیه السلام - در پاسخ گفت: «دنیا را هم چون اطاقی دیدم که دارای دو در است، از یکی وارد شدم و از دیگری بیرون رفتم.»
ابن اثیر، الکامل ، جلد 1، صفحه 73

قرارگاه مومنین -وادی السلام

مردی به حضرت صادق ـ علیه السلام ـ گفت: برادری دارم که در بغداد زندگی می‌کند می‌ترسم در همان شهر بمیرد. حضرت فرمودند: غمی به خود راه مده از اینکه، چه کسی کجا می ‌میرد هرگاه مؤمنی در شرق و یا غرب عالم بمیرد خداوند روح او را به وادی‌السلام منتقل می‌کند آن مرد سؤال کرد: وادی ‌السلام کجاست؟ حضرت فرمود: پشت کوفه بیابانی است معروف به وادی‌السلام ارواح مؤمنین دسته دسته اطراف و گرداگرد هم می‌نشینند، و با هم سخن می‌گویند.
شیخ عباس قمی، زاد المعاد، ص487.

#اخلاقی♤تربیتی
مشورت کنید
امام رضا علیه السلام فرمودند: هیچ شخصی خردمنتر از پدرم نبود. ولی با این حال، گاه با یک برده سیاه مشورت می‌کرد.
وقتی به ایشان اعتراض می کردند که چرا با یک برده مشورت می کند؛ در پاسخ می فرمود:
((چه بسا که خداوند متعال، نظر درست را از زبان او جاری کند.))
طبرسی، مکارم الأخلاق ، جلد 2، صفحه 99
ری شهری، میزان الحکمه ، جلد 6 ، صفحه 88