? #تولیدی
#به_قلم_خودم
سر دوراهی !
امروز که پسرم را به مهد کودک بردم ، دم آخری و موقع خداحافظی ، شروع به گریه کرد. دلم برایش خیلی سوخت و ناراحت شدم . داشت دیرم میشد. از یک طرف گریه و ناراحتی پسرم ، دلم را چنگ می زد و از طرف دیگر دلشوره دیر رسیدن را داشتم . باید کاری می کردم یا حرفی میزدم تا این پسر کوچولویم را روانه مهد کودک بکنم و با خیال راحت به کارم برسم. در حالی که سرش را نوازش می کردم به او گفتم : “عزیزم ، تو مهد رو دوست نداری ؟ گفت : نه !! گفتم :اشکالی نداره ، بیا تا ببرمت خونه و بشینی برنامه کودک ببینی . الان با تاکسی می برمت توی خونه وت فیلم نگاه کن ، تا من زود زود بیام پیشت “.
در حالی که با نگاهی بغض آلود نگاهم می کرد گفت : یعنی خونه تنها باشم ؟!!
گفتم :آخه تو مهد رو دوست نداری ، من مجبورم تو رو خونه ببرم . نگاهی به من کرد و گفت : نه من خونه نمی رم ، میرم همین جا ، پس تو زود زود بیا دنبالم ، باشه؟ گفتم : باشه پسرم .و بعد نگاهی به من کرد و باز تا زنگ مهد را زدم ، زد زیر گریه .
اگرچه این بار هم گریه کرد ولی حداقل فهمید چاره ای ندارد از اینکه مهد را انتخاب بکند و آنجا برود.
با خودم فکر کردم چقدر خوب بود زمانی که نمی دانیم کدام کار را انجام دهیم فقط دو راه داشته باشیم تا زود بتوانیم تصمیم بگیریم . کمی بیشتر که مغزم را به کار می گیرم و کلاه خودم را قاضی می کنم ، میبینم ما همیشه در انتخاب کردن سر همان دو راهی هستیم که مرددیم کدام راه را برویم :* راه انتقام و کینه جویی یا راه گذشت و فداکاری ؛ راه صداقت و راستی یا راه دروغ و نیرنگ ؛ راه محبت و مهربانی یا راه نفرت و تنفر* .
مهم انتخاب ماست و بنظرم اینکه بعضی ها بعد اشتباهشان ، تمام حرفشان این است که : واقعا نمی دانستم چه راهی را انتخاب کنم و برسر چندین راه بودم ، مورد قبول نیست .
خداوند متعال ما را فقط بر سر دو راهی قرار می دهد آنجا که می فرماید: “إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا” (1)و یا ” اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ” (2)که البته تشخیص آن مشکل است.
پ.ن:*ان شالله فقط یکجا سر دو راهی گیر کنید ، دو راهی بین الحرمین که ندانید باید اول بروید به زیارت امام حسین علیه السلام یا برادرش حضرت عباس علیه السلام. این قشنگترین دو راهی است*.
(1)-الانسان -76
(2)-فاتحه-6
6