#صحیفه_سجادیه
#انس_با_صحیفه_سجادیه
#تولیدی
#به_قلم_خودم
… لَا تَکلْنِی إِلَی خَلْقِک…
با چند تا باتری در دست ، آمد کنار پدرش و دوباره التماس های کودکانه اش شروع شد : بابا این باتری ها رو خودم پیدا کردم ، بزار توی ماشینم تا روشن بشه دیگه!
با خودم گفتم : باز بهانه گیری هایش شروع شد ! ای وای با این باتری ها که روشن نمیشه ، چه جوری باز حواسشو پرت کنم
اما مگر میشد ، حواسش فقط با همون باتری هایی بود که از پیدا کردنشون خیلی خوشحال شده بود !
او همچنان با خوشحالی توضیح میداد و از من و پدرش می خواست که باتری ها را داخل ماشینش بزاریم تا با روشن شدنش اون خوشحال بشه !
“باتری ها رو توش بزارین تا ماشینم روشن بشه ، من خوشحال بشم دیگه “
هر دو به هم نگاهی انداختیم .
پدرش نگاهی به باتری ها انداخت و گفت : پسرم ! این باتری ها خرابه ، خودم برات از مغازه باتری نو می خرم تا ماشینت روشن بشه و بتونی باهاش بازی کنی .
اما مگر میشد او را متقاعد کرد ، او همچنان اصرار داشت که باتری ها رو توش بزارین تا روشن بشه!
نگاهی به همسرم انداختم و گفتم : اون باید خودش ببینه که روشن نمیشه ، باتری ها رو بزار تا ببینه روشن نمیشه .
2تا باتری رو امتحان کرد و روشن نشد ولی هنوز 5تا باتری دیگر مانده بود که چشم های ملتمسانه کودکانه اش منتظر امتحان کردن آنها بود.
گوش هایش اصلا حرف ما را نمی شنید که: این باتری ها خراب هستند ، باید از مغازه نوی آنها را بخریم .
در عین ناباوری ، بالاخره ماشین امیدش روشن شد و این دفعه او با خوشحالی و موفقیت گفت :دیدید باتری خراب نبود ؟ دیدید ماشین روشن شد؟
این ماجرا ، مرا به یاد فرازی زیبا از صحیفه سجادیه امام سجاد(ع)انداخت ، آنجایی که امام سجاد (ع) امیدش از همه قطع شده و امورش را فقط و فقط به خدا واگذار می نماید، بدین مضمون:
وَ انْظُرْ إِلَی وَ انْظُرْ لِی فِی جَمِیعِ أُمُورِی، فَإِنَّک إِنْ وَکلْتَنِی إِلَی نَفْسِی عَجَزْتُ عَنْهَا وَ لَمْ أُقِمْ مَا فِیهِ مَصْلَحَتُهَا، وَ إِنْ وَکلْتَنِی إِلَی خَلْقِک تَجَهَّمُونِی، وَ إِنْ أَلْجَأْتَنِی إِلَی قَرَابَتِی حَرَمُونِی، وَ إِنْ أَعْطَوْا أَعْطَوْا قَلِیلًا نَکداً، وَ مَنُّوا عَلَی طَوِیلًا، وَ ذَمُّوا کثِیراً 1
و به چشم محبت به من بنگر، و در همه امورم مصالح مرا در نظر گیر؛ زیرا اگر مرا به خود واگذاری در کارم فرومانم، و به کاری که مصلحت من در آن است نپردازم، و اگر مرا به بندگانت واگذاری روی درهم کشند، و اگر به اقوامم حوالت دهی محرومم سازند، و اگر عطا کنند عطایی اندک و پردردسر دهند، و بر من منّت بسیار گذارند، و بیش از حد نکوهشم نمایند
1-دعای 22 ، فراز 3