چرا خواستگار باتقوا؟
امام حسن
زَوِّجها مِن رَجُلٍ تَقِىٍّ، فَإِنَّه إِن أَحَبَّهَا أَکرَمَهَا وَ إِن أَبغَضَهَا لمَ یَظلِمهَا؛(مکارم الأخلاق، ص 204 )
دخترت را به مردى باتقوا شوهر بده ؛ زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد، گرامى اش مى دارد و اگر دوستش نداشته باشد، به وى ستم نمى کند.
شن | یک | دو | سه | چهار | پنج | جم |
---|---|---|---|---|---|---|
<< < | > >> | |||||
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
- همه
- بدون موضوع
- قرآن
- شهدا
- مذهبی
- امتیازات وخصوصیات زن
- پیچیده شدن ازدواج
- کلام شهدا/راه شهدا
- فضیلت واعمال شب لیله الرغائب
- حکمت 150نهج البلاغه
- اخلاقی
- اجتماعی
- حدیث روز
- تصویرزیبا
- احکام
- آیات موضوعی قرآن
- #رسول_مهربانی
- رهبرعزیز
- یلدا
- امام زمان_عج)
- فراق امام زمان
- سیاسی
- بایسته های اخلاقی روحانیت
- طلبه
- همسرداری
- تربیتی
- فرازی ازنهج البلاغه
- کلام رهبر
- سخن بزرگان
- انتخابات
- نمازهای مستحبی
- فایل سوالات
- معرفی کتاب
- مناسبت ها
- بهداشتی
- تقوا درفضای مجازی
- داستان واقعی
- قلم خودم
- مداحی
- نماهنگ زیبا
- محرم
- مبلغ
- حججی
- داستانی
- دانستنی ها
- مزاج، مصلح غذایی،
- مزاج، مصلح غذایی،
- مزاج، مصلح غذایی،
- خواص میوه ها وخوراکی ها
- فضای مجازی وکودکان
- کودک
- امام خمینی ره
- بزرگان
- حضرت زهرا س
- معرفی سایت مذهبی
- حجاب
- ازدواج
- طلاق
- روانشناسی
- امام زمان
- کالای ایرانی
- فرازی ازدعای ابوحمزه ثمالی
- خاطره
- سند2030
- دلنوشته
- حواشی جام جهانی
- دلنوشته
- عیدغدیر
- به قلم خودم
- اربعین
- یادداشت روز
- صحیفه سجادیه
- کتاب و کتابخوانی
- یلدا
- سردار سلیمانی
- سلبریتی خائن
- شهید سلیمانی
- کرونا
- معرفی کانال
- غزه
- نسل آرمانی
نظرسنجی # یافت نشد.
موضوع: "اجتماعی"
برو شیطان برو
بیامد نزد من یک شب جوانی
بگویم شرح آن را تا بدانی
که ای حامی به فریاد دلم رس
شدم وامانده و درمانده، بی کس!
شدم وسواس و دیگر نا ندارم
و حتی بین مردم جا ندارم
خودم خسته، ندارم حس پاکی
زن و بچه ز دستم گشته شاکی
بگفتم ای جوان خوب و عاقل
چرا گشتی شبیه فرد غافل؟!
خدا از تو همین اندازه خواهد
تو وسواسی، خدا این را بداند
تو بیماری، شوی خوب و مداوا
کنی با خود اگر قدری مدارا
بدان احکام تو با فرد سالم
نباشد مثل هم ای مرد عالم!
بشو تو بی خیال هر نجاست
ببین آنگه چه می گردی تو راحت!
جوان با حرف من زد زیر خنده
که حرف های تو انگاری چرنده!
نگاهی با تعجب کرد و گفت: هان!!؟
شما فهمیدی چی گفتی حاجی جان!!؟
شما گویا نخواندی درس احکام!
که می گویی کنم این گونه انجام!!
ببین حاجی درون این رساله
عبادت با نجاست ها محاله!
چگونه می شود حالا نجاست
نباشد نزد وسواسی، خباثت؟!!
به او گفتم ببین کار من این است
بدانم هرچه از احکامِ دین است
بدانم حکم دین، هم درد وسواس
که کردم واحد این رشته را پاس
اگر داری قبولم پس بکن گوش
مکن حرف مرا هرگز فراموش
ببین جان برادر حکمت این است
برای تو خدایت بهترین است
بلال آن مرد حق مرد یقین بود
ببین سینِ بلالش عین شین بود!
اگر او می تواند شین بگوید
سپس عمدا به جایش سین بگوید
بله آنجا خدا از او بخواهد
که حتما شین بگوید چون تواند!
ولی جایی که آن مردِ ره دین
ندارد در توانش گفتن شین
پذیرد آن خدای مهربانش
به جای شینِ او سین را برایش!
و حالا حکم تو مثل بلال است
هماهنگ تو و این حس و حال است
ببین یک فرد وسواسی چنین است
و اینهایی که گویم عین دین است
الهی که شود شیطان فدایت
فدای آن نگاه و غصه هایت
که گوید آن خدا در سوره ناس
پناه از شر آن شیطان خناس
که وسواس تو هم کار همان است
که شیطان دشمن افکار و جان است
اگر خواهی رها گردی زشیطان
ببین حامی چه می گوید پسر جان
بشو لوتی! بشو مشتی! بشو داش!!
بگو عشقم کشیده بی خیال باش!
اگر شیطان نشست در فکرنازت
و خواهد تا کند وسواس بازت!
اگر گوید به تو اینجا نجس شد!
نمازت باطل و بی حال و حس شد!
بگو باشد نجس! من بی خیالم
کنم در بی خیالی عشق و حالم
بگو اصلا نجس باشد! چه باکی
که باشد این نجاست عین پاکی
خدا گفته نمازت بهترینه
همون جوری که سینش عین شینه!
برو شیطان برو فکر خودت باش
برو عشقم کشیده بی خیال داش
نمی خوانم دوباره من نمازی
که باشد آن خدا از بنده راضی
که عشق من کشیده بد بخوانم!
نماز با نجاست نوش جانم
برو شیطان برو فکر خودت باش
برو عشقم کشیده بی خیال داش
جوان یک لحظه گل از گل شکفتش
همین که آنچه را گفتم شنفتش
روانه شد به سوی بی خیالی
که گیرد بعد از این یک حس و حالی
شود تسیلم حق تسلیم احکام
نباشد بعد از این بیچاره و خام
بمالد پشت شیطان را کف خاک
رسد با بی خیالی تا به افلاک
**
توجه داشته باشید که در بیت زیر :
بشو تو بی خیال هر نجاست * ببین آنگه چه می گردی تو راحت!
منظور این نیست که هر نجاستی نزد وسواسی، دیگر نجاست نیست! چون از نظر مشهور مراجع درست است که افراد وسواسی نباید به یقین خود توجه کنند، اما این سخن به معنای بی خیال هر نجاست شدن نیست، بلکه قید دیگری هم در ادامه دارد: باید مانند افراد عادی و معمولی متدین عمل کنند؛ یعنی اگر یقین وسواسی جایی با یقین متعارف دین داران همخوانی داشت باید به آن اعتنا کند.
مثال:
الف- یه موقع می گوییم این خونی که دیدی دیگر برای تو که وسواس هستی، نجس نیست. (این سخن اشتباه است)
ب- یه موقع می گوییم این خونی که دیدی و دیگران هم دیدند در شستشوی آن مانند دیگر دین داران عمل کن. (این سخن درست است)
ج- یه موقع می گوییم این خونی که شما به وجود آن یقین داری و دیگر متدینان معمولا یقین به آن نمی کنند، بی خیالش شو! (این سخن درست است)
بنابراین بیت بالا به این معنا است:
بشو تو بی خیال آن نجاست *که نزد مؤمنان باشد طهارت
پی نوشت :
بی خیال درمانی، سایت انجمن گفتگوی دینی ( شاعر خانم مهدیه عابدین پور)
معلم دیوانه
استاد قرائتی می گوید: دیوانه ای که روش تبلیغ مؤثر را به من آموخت؛
در بازار کاشان دیوانه اى وقت نماز وارد مسجد شد و با صداى بلند به مردم گفت: همه شما دیوانه هستید!. همه خندیدند. دیوانه گفت: همه شما چه و چه هستید!. باز همه خندیدند. بعد رو کرد به پیش نماز و گفت: آقا! به تو بودم. بعد از صف اوّل شروع کرد و به تک تک افراد گفت: به تو بودم، به تو بودم؛ این دفعه مردم عصبانى شده، دیوانه را بغل کردند و از مسجد بیرون انداختند. از این دیوانه یاد گرفتم که گاهى باید خصوصى گفت: به تو بودم و سخنرانى عمومى تاثیر ندارد!.
مشاوره دینی
امام علی(ع) : لَا غِنَى کَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَةِ
هیچ ثروتى چون عقل ؛ هیچ فقرى چون نادانى ؛ هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانى چون مشورت نیست[1]
**
باور غلط: طلاب و روحانیون نباید مشاوره بدهند، مشاوره امری تخصصی است.
پاسخ:زندگی ما شؤون مختلف سیاسی، اقتصادی، دینی، روان شناختی، رفاهی، پزشکی و….دارد. اسلام ما را به تفکر، تحقیق، مشورت با افراد با تجربه و متخصص متعهد سفارش کرده است. کارشناسان حوزوی متناسب با رشته تخصصی خود می توانند مشاوره احکام شرعی، اعتقادی ، اخلاق و تربیتی و…..بدهند. بسیاری از حوزه های تربیتی با حوزه های مشاوره روان شناختی همپوشی دارد، به عنوان نمونه تربیت کودک، درمان دروغگویی کودک، دوست یابی و ….، اما چیزی که مهم است این است که متخصصان باید در حوزه خاص خود مشورت دهند و وارد حوزه دیگری نشوند و در صورت نیاز افراد را به متخصص مربوطه ارجاع دهند، بنابراین مشاور مذهبی نباید مشاوره روان پزشکی و بالینی بدهد و مشاور روان شناس نباید مشاوره مذهبی بدهد[2]
پی نوشت :
پی نوشت :
1. نهج البلاغه ، حکمت54
2. روان شناسی و تبلیغ غیر مستقیم( عایق های تبلیغی با تأکید بر باورهای غلط)، ص40 (در سایت گفتگوی دینی برای دانلود موجود است)
الاغ لاغر مردنی -ازدواج موقت جوانان مجرد
با صدای مهیبی از جا پریدم. وقتی به خودم اومد مانند فردی که به هوش آمده باشد دور و برم را برانداز کردم چهره تاری را می دیدم و کلمات مبهمی از او می شنیدم. گیج و منگ بودم آقای رضایی، مدیر شرکت، بود. مثل اسفندی که از روی آتش بجهد از جا پریدم و گفتم: ب ب ب ببخشید.
آقای رضایی گفت: معلوم هست کجایی؟ چته؟ عاشقی؟! این روزها پاک حواسی برات نمونده.
خ خ خ خیلی خیلی ببخشید قو قو قول میدم سرم تو کارم باشه و د د دفعه آخرم…
هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت: مرد حسابی چند بار صدات زدم جواب ندادی فریاد زدم جواب ندادی با مشت زدم روی میز تازه به خودت اومدی
می ترسم می ترسم حساب کتاب های شرکت به هم بریزه و کلی ضرر کنیم.
خانم باریک اندام که همچین اندام قلمی هم نداشت واسطه شد و گفت: جناب مدیر ببخشید من خودم اینجا هستم و کمکش می کنم کارها ردیف بشه خون خودتونو کثیف نکنین….
وای خدای من! چه جوری بگم خانم محترم من هرچی بدبختی دارم به خاطر توست. وقتی صِدام میزنه آقا مهندس و مـــــــهــــــــنـــــــ ــدس رو میکشه و موج تو صداش می انداخت زلزله 9 لیشتری تو وجودم پدید میاد و موجی می شم.
با اشاره دست بهش فهموندم که شما بروید خودم ی خاکی برسرم می کنم. اون بنده خدا هم قسم خورده بود هر طوری شده بهم کمک کنه.
به بهونه گشتن تو کمد میزم یواش یواش خودم رو پایین کشوندم و زیر چشمی زیر میز رو نگاه می کردم ببینم از اونجا میره یا نه.
بالاخره شرش کنده شد. روی صندلی نشستم هنوز بوی ادکلن خانم باریک اندام دور و بر میزم بود بلند شدم پنجره ها را باز کردم و پرونده ای از روی میز برداشتم مانند باد بزن حرکت می دادم تا هوا به جریان بیفته و بوی ادکن از آنجا برود. تو حال و هوای خودم بودم که آقای رضای مانند جن دم اتاق ظاهر شد مثل مجسمه ابوالهل هل شدم و بعد شروع کردم باد خودم را زدن حالا کی؟ تو چله زمستون. آقای رضایی سری تکون داد و نفس عمیقی کشید و رفت.
سه شده بود.
مونده بودم این همه گندی که زدم را چه طوری درست کنم
ادامه داستان: http:/
- امیرِعباس(حسین علیه السلام) در یکی از تمیزترین کارهای فرهنگی به موقع ، نسل آرمانی!
- پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب در یکی از تمیزترین کارهای فرهنگی به موقع ، نسل آرمانی!
- ميرزايي در ۲۰ جمله از رهبر انقلاب درباره موضع جمهوری اسلامی نسبت به اسرائیل
- دیده بان در ۲۰ جمله از رهبر انقلاب درباره موضع جمهوری اسلامی نسبت به اسرائیل
- ميرزايي در رنج زیبا؟؟؟
- زهرا در عاشقانه های طلبگی، عاشقانه های مذهبی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
- مدرسه علمیه ریحانه الرسول شلمزار در رنج زیبا؟؟؟
- محبوبه رحیمی در صوت جزء بیستم قرآن کریم به روش تندخوانی
- زهرا در عاشقانه های طلبگی، عاشقانه های مذهبی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
- ميرزايي در سردار خستگی ناپذیر!
- ميرزايي در با وضو کرونا را شکست می دهیم
- ميرزايي در کرونا و شستن دستها
- شیدا صدیق «دین آرامشبخش» در کرونا و شستن دستها
- شیدا صدیق «دین آرامشبخش» در کرونا و شستن دستها
- شیدا صدیق «دین آرامشبخش» در کرونا و شستن دستها
- طوباي محبت در با وضو کرونا را شکست می دهیم
- شیدا صدیق «دین آرامشبخش» در با وضو کرونا را شکست می دهیم
- فاطمة الزهراء در با وضو کرونا را شکست می دهیم
- إن شاء الله شهیده شکرانی در سردار خستگی ناپذیر!
- ميرزايي در سردار خستگی ناپذیر!