#ازدواج
از ازدواج آرامش بخواهید نه آسایش2
آقای افروز به چه معیارهایی می توان کم رنگ تر نگاه کرد؟ چگونه؟
برای مثال یکی از معیارهایی که این روزها پسرهای جامعه ما حتی قشر مذهبی مان را اسیر خود کرده و باعث شده مهم ترین ها در ازدواج را فقط فدای این معیار نمایند، معیار زیبایی دختر است. زیبایی امری نسبی است و انسان در فرآیند رشد مشکل و قیافه و چهره اش تغییر پیدا خواهد کرد. پس نمی توان به زیبایی چند روزه که با هر اتفاق ممکن است از دست برود، دل بست.اگر پشت این قیافه ظاهری و پوست صورت یک اندیشه والایی باشد یا یک احساس دل نوازی وجود داشته باشد دیگر قیافه مهم نیست. البته این عرض بنده به صورت مطلق نیست. منظور از زیبایی داشتن چشم و ابروی کمانی نیست بلکه منظور به دل هم نشستن است و ما نباید زیاد آن را پیچیده کنیم. با دیدن ظاهر فرد نمی توان به وجود فرد و شخصیت او قضاوت کرد. درضمن اگر پسری ظاهر طرف مقابلش را پسندید کافی است و دیگران (خواهر- مادر- عمه- خاله و….) نباید در مورد آن قضاوت کنند و بخواهند با نظرات اشتباهشان فرزند خود را به گمراهی بکشانند و قیافه ای که درحد متوسط است، در پشت آن دافعه های روانی باشد و فقر عاطفی و ناتوانی در مهارت های ارتباطی همسران دیده شود، ممکن است مشکل آفرین باشد. اما اگر پشتوانه این ظاهر متوسط، عطوفت و محبت و گذشت و ایثار و صداقت و صبوری وعدالت ونوازش مستمر و احساس آرامش و تن پوش زیبایی و کرامت باشد این ظاهر در این همسر زیبایی غرق می شود و دیگر به چشم نخواهد آمد.
در کنار چهره ی زیبای همسر باید جاذبه های شناختی، رفتاری، کلامی، نگاهی، حسی، امید بخشی، مثبت اندیشی وجود داشته باشد و اگر این ها نباشد و صرف قیافه ی جذاب و زیبا را داشته باشیم مطمئنا خوشبختی در این زندگی وجود نخواهد داشت. در مورد تحصیلات عالیه هم می توان گفت بعضی افراد تجارب حرفه ای خوبی دارند و در بسیاری از موارد بالاتر و برتر از صرف داشتن مدارک نظری دانشگاهی است. امروزه درکشورهای توسعه یافته، دانشگاه های مطرح شان معادل سازی می کنند یعنی به صاحبان حرفه ای ارزشمند مدارک دانشگاه را می دهند.
لطفا در آخر جمع بندی صحبت های تان را برای ما مرور کنید.
از این بحث می توان نتیجه گرفت علل جدایی و طلاق کمی جهیزیه، نبود ثروت، نداشتن زیبایی، خانه ماشین آخرین سیستم، مدارک تحصیلی عالیه، مادر شوهر و مادر زن و… نیست.اساساً دافعه های عاطفی، روانی، رفتاری و جنسی است که زمینه ساز نارضایتی هاو ناسازگاری های در زندگی مشترک را فراهم کرده که در پایان به طلاق می انجامد.
نارضایت مندی جنسی به معنای دقیق کلمه متأثر از نارضایتمندی شناختی است که نتوانسته محبتش را به فرد مقابل خود بچشاند. وقتی که زبان نوازشگر نداشته و به جای آن از کلام تهدید، تحقیر استفاده می کرده است. وقتی با دیگران خوب حرف می زد ولی هنگام مواجهه با همسرخودش رفتار ناخوشایندی داشته و برسراو داد می زده است. وقتی برای همسرش خود را نمی آراسته و تنها زمان آرایشش زمانی بود که می خواسته به عروسی یا مهمانی برود، وقتی نسبت به همسر خود حس سوء ظن داشته و به او بدبین بوده است. همه ی اینها اصولی است که نبودشان آرامش را از زندگی خواهد گرفت وانتخاب همسر باید به دنبال اصولی رفت که آرامش را به زندگی دعوت نمایند. و اینجاست که باید از دافعه های روانی و نفسانی پیش گیری نمود. رفتارها را کنار هم بگذارید، محصولش می شود آرامش یا فقدان آرامش…؟
پی نوشت:
سایت راسخون










