ویروسی به نام ؟
نمی دانم از چه باید بنویسم و چه باید بنویسم ؟
خودم را گم کرده ام وسط این هیاهوی جهان ، هیاهویی که یک ویروسی که اصلا با چشم هم دیده نشده و نمی شود با بوق و کرنا گوش جهان را کر نموده است .
آری کرونا ، همان موجودی که آمد تا هر کدام از ما گوشه ای خلوت کنیم و فلسفه ی خلقت مان را که همان عبودیت خدا بود به یاد آوریم اما غافل از اینکه فضای مجازی همه ی ما را حتی در خانه هایمان هم اسیر کرده است ،اسیری که خودش را همه جوره تسلیم نموده است . دست هایش را محکم به دست او سپرده ، پاهایش به هرجایی که او فرمان بدهد می رود ، فکرش و قلبش نیز به هر چه او دستور بدهد متمرکز می شود و خلاصه لحظه ای او را به حال خود رها نمی کند چه آنکه اگر رها کرده بود باید از وجود انسان کرونا زده آرامش می بارید و این آرامش را حتی به تمام آن چهارچوبی که زندانی اش کرده می بخشید اما غافل از آنکه فضای مجازی همچون گربه نره و روباه مکار ، او را فریب داده اند و به خواب غفلت فرو برده اند.
کرونا آمده بود تا ما را در خانه هایمان اسیر کند تا تمام اعضاء و جوارح مان و حتی فکر و خیالمان برود به سمت و سویی که باید می رفت ، به حقیقت عبودیت
اما چگونه ؟
وقتی که فضای مجازی ما را در خانه هایمان به غل و زنجیر کرده که نفس کشیدنمان نیز به اجازه اوست.
آری از وجود انسانی که مسخ فضای مجازی شده است چطور انتظار آرامش می رود مگر توانسته با وجود در خانه ماندنش ذکری بر لب بگذراند و نشخوار کند تمام کارهایی را که باید می کرد و نکرده ؟
این روزها تمام آرزویم اینست که کاش ویروسی می بود و فضای مجازی جهانی را نابود می کرد تا انسان های تمام جهان آزاد شوند ، آری آزاد.
#به_قلم_خودم
#تولیدی
#کرونا_را_شکست_خواهیم_داد











