#داستان_های_اخلاقی
☺ ? ? «سرکه فروش خوش اخلاق بهتر و موفقتر از عسل فروش بد اخلاق است.» ? ? ? ? ?
گویند شخصى دو دختر داشت که همزمان به دو شوهر داد، مدتى گذشت مادر آن دختران با خود گفت: به دیدن دخترانم بروم تا از نزدیک از اوضاع آنان خبردار شوم، نخست به خانه آن دخترى رفت که شغل شوهرش سرکه فروشى بود، با زندگى جمع و جور و شایسته و داراى امکانات رفاهى مناسب این دختر روبه رو شد و با خود گفت: «حتماً زندگى دختر دوم من که شوهرش عسل فروشى دارد از این بهتر و پیشرفته تر خواهد بود.»
هنگامى که به خانه دختر دوم رفت با کمال تعجب با زندگى ساده و عقب افتاده و نامناسبى روبه رو شد، در فکر فرو رفت و از دختران جویاى علت و دلیل شد. آن دخترى که شوهرش سرکه فروشى داشت گفت: «مادر، شوهر من سرکه ترش را با شیرینى و خوش خلقى و خنده رویى به مشتریان مى فروشد از این رو هر کس از او جنس مى خرد شیفته اخلاق او مى گردد و دیگران را هم تشویق به سوى او مى کند.» ? ?
دختر دوم گفت: «اى مادر! شوهر عسل فروش من عسل ها را با ترشرویى و بدخلقى مى فروشد که هر کس از او یکبار عسل بخرد دوباره از آن بازار عبور نمى کند و دیگران را هم از این جریان با خبر مى سازد. » ? ?
مادر دختران رمز و راز پیشرفت و پسرفت آن دو زندگى را دریافت کرد.
آرى، «سرکه فروش خوش اخلاق بهتر و موفقتر از عسل فروش بد اخلاق است.»
پی نوشت:
نرم افزار لبخندها و دلخندها، سایت گفت و گوی دینی










