#تولیدی
#به_قلم_خودم
یادم نمی رود شب عید غدیر سال 94بود که باران بی امان می بارید و درد امان مرا بریده بود .
مرگ را تمام قد در پیش روی خود میدیدم و با تمام وجود از خودت کمک می خواستم تا بار این امانت الهی را صحیح وسالم بر زمین گذارم تا قطره ای به دریای بی کران محبان و شیعیان وپیروانت بپیوندد.
خدا را شکر که بچه صحیح وسالم است ، گوشهایش صدای اذان را می شنود: الله اکبر الله اکبر ….
اشهد ان علیآ ولی الله: شهادت می دهم که علی(ع) ولی خداست
خدا کند که فرزندم عاشق توشود، عاشق علی(ع)
اگر عاشق علی (ع)باشد ، من مادر دیگر خیالم راحت است ، می دانم کج نمی رود ، دستش رامی گیری !
در این هیاهوی دنیا ، او که نمی تواند حق وباطل را تشخیص بدهد ، خودت کمکش کن ، معیار ومیزان حق وباطل خودت هستی
عاشق علی (ع) که باشد ، عاشق حسین (ع) هم می شود ، آنقدر عاشق که از عید قربان ، در فکر برپا کردن خیمه محرم است تا دوست داشتن دوستداران حسین(ع)را متبلور سازد ومن خدا را شکر کنم که شیعه ی علی (ع) است!
عاشق علی(ع) که باشد خیالم راحت است ، دستش را در دست علی(ع) می گذارم وبه او می سپارمش ! یاعلی