#چرا_خواستگار_ندارم ? ? ? ?
خچرا خواستگار ندارم؟
دختری هستم که به درس خواندن بسیار علاقه مند بودم و این علاقه، مرا به درس و دانشگاه کشاند؛ اما تاکنون که 25 سال دارم، هیچ خواستگاری نداشتم و حالا که سرشار از احساسات پاک هستم و نیاز به یک همدم دارم که خلأهای روحیام را پر کند، این موقعیت برایم پیش نمیآید. گاهی با دیدن دختران فامیل که از من کوچکترند و به موقع ازدواج کردند و دارای بچه هم هستند، از خودم ناراحت میشوم و با خودم میگویم که با وجود داشتن همه امتیازهایی که نسبت به آنها دارم، چرا من نباید مانند آنها به موقع ازدواج کنم و دارای همسر باشم. با این که تحصیلات، باعث باز شدن فکر انسان میشود و او را از تاریکی به روشنایی میبرد، اما نمیدانم چرا دختری که تحصیلات بالا دارد، باید محکوم به تنهایی باشد. با وجود همه امیدهایی که به خدا دارم، گاهی تنهایی بر سرم سایه میافکند و فکر میکنم که تا لحظه مرگ، باید تنها باشم. خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید.
خواهر گرامی! دغدغه شما برای ازدواج در سنین جوانی، امری طبیعی است؛ زیرا ازدواج، یکی از مسائل اساسی زندگی است که در دوره جوانی اتفاق میافتد؛ اما اهمیت این مسئله، نباید موجب نگرانی شدید شده، زندگی شما را مختل سازد. به طور کلی، علل و عوامل نداشتن خواستگار را میتوان به دو دسته زیر تقسیم کرد:
الف. عوامل فردی؛ عواملی که خود فرد باعث ایجاد آنها شده است.
ب. عوامل بیرونی؛ عواملی که شخص در ایجاد آنها دخالتی نداشته است.
الف. عوامل فردی
1. گاهی دختر دچار خطا یا انحراف اجتماعی و اخلاقی شده، یا یک صفت اخلاقی ناپسند دارد که تمام اهل محل آن را میدانند و این امر از سویی باعث سلب اعتماد مردم محل و از سوی دیگر، باعث مردود شدن وی در تحقیقات محلی افراد غریبه میشود و به همین دلیل، کسی به خواستگاری او نمیرود. تنها راه رهایی از این مشکل، توبه حقیقی دختر به درگاه خداوند و کمک خواستن از او برای تغییر و اصلاح است. اگر فرد، واقعاً توبه کند و درستکار شود، مردم با دیدن رفتار تغییر یافتهاش، به مرور زمان، دوباره به وی اعتماد میکنند.
2. برخی دخترها به علل مختلفی چون خجالتی بودن، کمرویی، درونگرایی و…، از حاضر شدن در جمعهای خانوادگی یا دوستانه، سر باز میزنند و به قولی، گوشهگیر میشوند. در این حالت نیز اولاً به دلیل این مشکل شخصیتی شان و ثانیاً به خاطر دیده نشدن توسط واسطهها، دچار تأخیر در ازدواج میشوند. راه چاره این مشکل، توسعه روابط اجتماعی دختر و خانواده اوست. پیشنهاد میشود که چنین دخترانی، با حفظ عفت و رعایت ضوابط اخلاقی و شرعی، در مجامع و محافل زنانه، نظیر روضههای خانگی، مراسم هیئتهای مذهبی و … حضور یابند؛ تا زمینه آشنایی افراد با آنها مهیّا شود.
همچنین با شرکت در جمعهای جدید، آنان میتوانند عقاید، شخصیت و ظرفیت خود را در اداره یک زندگی، به دیگران نشان دهند.
3. مشکل دیگر برخی از دختران، ایراد گرفتنهای زیاد از خواستگاران است؛ البته هیچ دختری خود را یک آدم سخت گیر نمیداند. اگر پای صحبت این دخترها بنشینید، چنین میشنوید: «مگر من چه توقعی دارم؟ من که خانه و ویلا و مهریه و شیربها نخواستم؛ همین قدر که پسری مرد زندگی باشد، برای من کافی است».
با این حال، همین دختران، پای انتخاب که میرسد، دچار وسواسهای بیهوده میشوند؛ «نکند تک پسر بودنش باعث لوس شدن او شده باشد! نکند پرجمعیت بودن خانواده او، بعدها برایم مشکل تراشی کند؟! این خواستگار را نمیپسندم؛ چون چاق است… این یکی پدرش را از دست داده، باید سرپرست خانواده خودش هم باشد … مگر میشود با پسری که دانشجوست، ازدواج کرد»؟ همین وسواسهایی که به نظر خیلی از خانوادهها منطقی هم به نظر میرسند، باعث بالا رفتن سن دخترها و در نتیجه نبود خواستگار میشوند.
ب. عوامل بیرونی
1. همه انتقادها، به دخترها مربوط نمیشود؛ بلکه خیلی وقتها این پسران و خانوادههای آنها هستند که این مشکلات را دامن میزنند؛ مثلاً یکی از مهمترین ملاکهای انتخاب همسر در این روزها - چه از سوی پسر و چه از سوی خانواده او - داشتن زیبایی بسیار دختر است. از نظر آنها، یک دختر خوب و مناسب، دختری است که زیبا، خوش ظاهر و مقید باشد و خانواده او نیز تمکن مالی داشته باشد. این امر باعث شده که دخترانی که از زیبایی کمتری برخوردارند یا متمکن نیستند، با مشکل عدم خواستگار، مواجه شوند.
2. گاهی مشاهده میشود که برخی از دخترها به دلیل وجود نقص عضو یا مشکل جسمی، با مشکل مواجه میشوند که یقیناً این امر، نوعی آزمایش از جانب خداوند، برای آزمایش فرد میباشد؛ البته افراد این دو دسته، میتوانند با گسترش استعدادها و توانمندیهای خود در زمینههای متفاوت علمی، هنری و…، نواقص خود را جبران کرده، توانمندیهایشان را به رخ دیگران بکشند.
3. مشکل دیگر برخی از دختران جوان، بزهکاری و شرایط نامساعد اخلاقی پدر، مادر، برادر و دیگر افراد خانوادههایشان است. والدین باید بدانند که اشتباه هر یک از اعضا و بدنامی خانواده، ابتدا به پای جوانان در شرف ازدواج آن خانواده، به ویژه دخترهایشان نوشته میشود و به همین دلیل، اعضای خانواده، باید سعی کنند از مشکلات اجتماعی و اخلاقی پرهیز کنند
4. نداشتن همکفو و همتا، مشکل دیگر برخی از دختران است؛ مثلاً دختر تحصیل کردهای که در محیطی کوچک و روستایی زندگی میکند، گاهی همتایی برایش وجود ندارد. در چنین مواردی، یکی از راهکارها، هجرت و نقل مکان خانواده به محله و یا شهر بزرگتر و یا میهمان شدن خود دختر - در صورت نبودن مانع و با رعایت ضوابط اخلاقی و شرعی - در منزل یکی از محارم، در شهری بزرگتر است.










