#تولیدی
#به_قلم_خودم
اسمه دواء…
مثل همیشه از درد هایش می گفت ، دردهای مزمنی که گهگهاهی وجودش را می آزرد و او را روانه مطب دکتر دیگری می کرد.در تمام آزمایشات وسونو گرافی هایش مشکل خاصی نبود وبیشتر احتمالاتی وجود داشت که آن هم به دلیل شکایت از دردها به دکتر عنوان کرده بود.
واین بار دوباره هم باز درد های مزمن شکمی به سراغش آمده بود.
روانه ی مطب دکتر دیگری رفت. این بار هم دکتر گفت: خانم عزیز ، این دردها همه عصبی است و زمانی که شما استرس دارید ، درد شما بیشتر می شود وباز او اصرار داشت که : آقای دکتر ! برای اینکه خیالم راحت باشد برایم مجددا سونو گرافی و آزمایش ، نسخه کنید .
جواب سونو گرافی و آزمایش را گرفت وروانه مطب شد. روی صندلی منتظر نشسته بود تا نوبتش شود. کنار زن جوانی ، نشست ، او سرطان داشت و میگفت: 5 سال است که سرطان دارم و دکتر ها گفته اند :بدخیم است دیر متوجه شده ای .اما اگر بدخیم بود که باید همان سال اول می مردم ، من امیدم به خداست ، خدا درد را که می دهد ، درمانش نیز پیش خودش است.خودم را به او سپردم .
نوبتش شد . برگه های سونوگرافی وآزمایش را جلوی میز دکتر گذاشت. دکتر با لحنی تند گفت: خانم ! چرا شما خودت دنبال بیماری می گردی ، درد هایت عصبی است واز استرس است ، اگر می خواهی بیا تا برایت آرامش بخش تجویز کنم .
او که در این 4سال هیچ جوابی از داروهای آرامش بخش نگرفته بود و دردهایش را کم که نکرده بود بماند، عوارض زیادی برایش داشت. با ناراحتی به دکتر گفت : نه آقای دکتر، دیگر نمی خواهم از این قرص ها بخورم و با ناراحتی برگه های آزمایش و سونوگرافی که در تمام این 4سال ، از این دکتر به آن دکتر نشان داده بود ، را در پاکت گذاشت.
دربین راه باخودش فکر می کرد : من به سونو وآزمایش بیشتر اعتماد دارم تا به خدا. فقط خودم را به نتیجه ی آنها سپرده ام. من خدا را فراموش کرده ام .استرسم به خاطر دوری از خداست .آرامشم را در قرص ها ی آرام بخش می جویم درحالی که خدا خودش تضمین کرده” الا بذکر الله تطمئن القلوب” : آگاه باشید تنها با یاد خداست که دلها آرامش می گیرد.
درد من درمانش فقط یاد خداست .برای من اسم خدا ، دوا است وشفای من در ذکر ویاد خداوند است.” یا من اسمه دواء و ذکره شفاء”
شن | یک | دو | سه | چهار | پنج | جم |
---|---|---|---|---|---|---|
<< < | > >> | |||||
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
- همه
- بدون موضوع
- قرآن
- شهدا
- مذهبی
- امتیازات وخصوصیات زن
- پیچیده شدن ازدواج
- کلام شهدا/راه شهدا
- فضیلت واعمال شب لیله الرغائب
- حکمت 150نهج البلاغه
- اخلاقی
- اجتماعی
- حدیث روز
- تصویرزیبا
- احکام
- آیات موضوعی قرآن
- #رسول_مهربانی
- رهبرعزیز
- یلدا
- امام زمان_عج)
- فراق امام زمان
- سیاسی
- بایسته های اخلاقی روحانیت
- طلبه
- همسرداری
- تربیتی
- فرازی ازنهج البلاغه
- کلام رهبر
- سخن بزرگان
- انتخابات
- نمازهای مستحبی
- فایل سوالات
- معرفی کتاب
- مناسبت ها
- بهداشتی
- تقوا درفضای مجازی
- داستان واقعی
- قلم خودم
- مداحی
- نماهنگ زیبا
- محرم
- مبلغ
- حججی
- داستانی
- دانستنی ها
- مزاج، مصلح غذایی،
- مزاج، مصلح غذایی،
- مزاج، مصلح غذایی،
- خواص میوه ها وخوراکی ها
- فضای مجازی وکودکان
- کودک
- امام خمینی ره
- بزرگان
- حضرت زهرا س
- معرفی سایت مذهبی
- حجاب
- ازدواج
- طلاق
- روانشناسی
- امام زمان
- کالای ایرانی
- فرازی ازدعای ابوحمزه ثمالی
- خاطره
- سند2030
- دلنوشته
- حواشی جام جهانی
- دلنوشته
- عیدغدیر
- به قلم خودم
- اربعین
- یادداشت روز
- صحیفه سجادیه
- کتاب و کتابخوانی
- یلدا
- سردار سلیمانی
- سلبریتی خائن
- شهید سلیمانی
- کرونا
- معرفی کانال
- غزه
- نسل آرمانی
نظرسنجی # یافت نشد.
#تولیدی
#به_قلم_خودم
نازیبایی های یک روز ⁉ ‼
آمده بودم بیرون تاهوایی بخورم .باخودم گفتم :حیف است آدم توی خانه باشدواز این همه زیبایی که خداوندقرارداده ، از مناظرزیبا از گلها وسبزه ها وهمه وهمه بهره ای نبرد.
اما هرچه نگاه کردم نازیبایی ها بیشتراز زیبایی بود ومن دیگر زیبایی نمیدیدم .خیلی غصه ام گرفت.
دلم برای جنس خودمان خیلی سوخت .برای خانم های عزیز، مجردومتاهل .
خانم های عزیزهرچه درچنته داشتند به عرضه نمایش گذاشته بودند.اگررنگ جلوی مویشان با رنگ ته مویشان متفاوت بود، دم موهای خودرا هم از پایین روسری انداخته بودند جلو تا همه این زیبایی وشاهکارشان راببیند.
طفلک ها خیلی وقت گذاشته بودندتا تابااین مدل آرایش ازخانه بیرون بزنند وهمه چیزشان باهم ست باشدواگرست نیست همخوانی داشته باشد.
البته نا گفته نماند دلم برای مردها بیشتر سوخت. چه رنجی می کشند.این همه رنگ ولعاب راببینندوهیچ چیزی نگویند!!!!
حتی به نشانه اعتراض اینکه:” آخرخواهرعزیز این ساپورت به این زیبایی"، رژ به این خوش رنگی وجیغ و لباس به این تنگی وچسبانی جاش اینجا نیست جاش توی خونه تونه” !
باورکنیدازبین 10یا12نفرخانمی که دیدم شایدیکی شان لباسش جلب توجه نمی کرد. کاش خانم ها تمام این هنرنمایی ها را توی منزل داشتندوبرای همسرشان ونه برای بقیه
.خدایا به تمام خانم ها حیاوعفت بده تا این همه خود رابه درد سر نیندازند وبرای خودشان زندگی کنندنه برای آدم های بیرون.آخرمگه نمیدانندآدم ها به هیچ چیزقانع نمی شوندوهر روز یک مدل لباس ورنگ ولعاب را می پسندند..وعلی النساءبالحیاءوالعفه
#تولیدی
#به_قلم_خودم
بوی پدربزرگ!
این روزها عجیب بوی پدر بزرگ می دهد.
پدر بزرگی که تمام دلخوشی زندگی مان بود و هیچ وقت فکر نمی کردیم ، این دلخوشی روزی از پیش ما خواهد رفت.
پارسال ، همین روزها بود که در بستر بیماری ، با مرگ دست وپنجه نرم می کرد وبیشتر از 2 هفته طول نکشید تا ما داغدار شدیم.
اولین باری بود که پشت پنجره آی سی یو این 2هفته ، هر روز منتظر معجزه بودیم وذکر” یا من اسمه دواء وذکره شفاء” ذکر لباانم شده بود ولی انگار شفاء پدر بزرگ در این بود که دیگر دردنیا نباشد چون او پدر بزرگ بود وبزرگی اش در این بود که پشت وپناه بچه ها بود وهیچ وقت زحمتی برای کسی نداشت اما این اواخر ، بیماری آنچنان بدنش را ضعیف کرده بود که برای کارهای شخصی اش کمکش می کردی و او که حتی مریضی وبیماری باعث نمیشد زحمتش را به دوش دیگری بیندازد ، این روزها هما اش فقط باید عذر خواهی می کرد ، عذر خواهی از چه؟ بچه ها که وظیفه ی خودشان می دانستند که باید نوکری پدر بزرگ را بکنند.
یادم نمی رود ، وقتی به او گفتم:” ان شاالله زود خوب می شوید وباز دور هم جمع می شویم و او لبخندی زد و گفت : ” نه، بابا فقط همین!
هر وقت یاد لبخند آن روزش می افتم ، دوست دارم های های گریه کنم وبیشتر بهانه اش را می گیرم.
الان که به آن روزها فکر می کنم ، می فهمم او خودش می دانست روزهای آخر عمرش است وباید برود .
وقتی که در مراسم ختم ، مهمانهایی بودند که ما اصلا نمی شناختیم و ذکر خیر پدر بزرگ برلبانشان بود ، می فهمیدیم که او خودش ، خدا بیامرزی برای خودش بجا گذاشته بود ومنتظر کسی نبود که برایش توشه آخرت جمع کند واو ” استعد للموت” را خوب فهمیده بود .
#تولیدی
#به_قلم_خودم
عجب سفره ای!!!
سفره ی دلش را پهن کرد.عجب سفره ای چیده بود.
انتطارات وتوقعاتش را ،با خودخواهی تمام انچنان تزیین کرده بود که فکر می کردی مظلوم ترین فرد عالم است و باید داد مظلوم را از ظالم بگیری!
نداشته هایش را جوری تزیین کرده که گمان می کردی در سفره اش حتی یک لقمه نان ندارد!
بغض وکینه های چندین ساله را مثل شیشه های سیر 7ساله گذاشته بود خوب مزه ی سرکه وترشی به خود بگیرند وبا دقت وظرافت خاصی ،با ذکر دقیق تاریخ تولیدش ،دور تا دور سفره چیده بود.
سفره اش همه چی تمام بود وتنها چیزی که کم داشت یاد مرگ بود .
انگار یادش رفته بود که چند صباحی را در دنیا مهمان است وباید برود.
وچه زیبا گفت مولای متقیان علی ع :ایاک ان ینزل بک الموت وانت آبق من ربک فی طلب الدنیا:بپرهیز از انکه مرگ تو فرا رسد در حالی که از پروردگارت گریزان و در دنیا پرستی غرق باشی.1
1.نهج البلاغه نامه69
#تولیدی
#به_قلم_خودم
#عاشقانه_های_مذهبی
عاشقانه هایم فقط در محضر توست!
عاشقانه هایم را لایق چشم هر رهگذری نمی دانم .آنقدر برایم عزیز هستند که دوست دارم کسی غیر از تو آن را نبیند.
توکه می بینی عشق ومحبت بینمان را بیشتر می کنی واجازه نمی دهی شیطان ،بین مان جدایی فاصله انداخته و از هم دورتر شویم تا او خوشحال شود و کف بزند.
شیطان طاقت دیدن این همه زیبایی را ندارد ،چشمانش به زشتی ها عادت کرده ،هر زمان باشد زهرش را می ریزد.
عاشقانه هایم فقط در محضر توست،دلم قرص قرص است تصویر ان را برایم دخیره می کنی تا پاداشم بدهی و کوله بار آخرتم را از زیبایی پر کنی ،نه اینکه تصویرم ،داغی باشد بر دلم که مبادا چشم حسودی ،طاقت دیدنش را نداشته باشد و حیثیتم را برباد بدهد.
عاشقانه هایم فقط در محصر توست ،تویی که عشق زمینی را در وجودم ودیعه نهادی تا” لتسکنوا الیها"یی که گفتی را به ظهور برسانم که بگویی” فتبارک الله احسن الخالقین” ومن بر خودم ببالم!
عاشقانه هایم فقط در محضر توست! امن امن
- امیرِعباس(حسین علیه السلام) در یکی از تمیزترین کارهای فرهنگی به موقع ، نسل آرمانی!
- پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب در یکی از تمیزترین کارهای فرهنگی به موقع ، نسل آرمانی!
- ميرزايي در ۲۰ جمله از رهبر انقلاب درباره موضع جمهوری اسلامی نسبت به اسرائیل
- دیده بان در ۲۰ جمله از رهبر انقلاب درباره موضع جمهوری اسلامی نسبت به اسرائیل
- ميرزايي در رنج زیبا؟؟؟
- زهرا در عاشقانه های طلبگی، عاشقانه های مذهبی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
- مدرسه علمیه ریحانه الرسول شلمزار در رنج زیبا؟؟؟
- محبوبه رحیمی در صوت جزء بیستم قرآن کریم به روش تندخوانی
- زهرا در عاشقانه های طلبگی، عاشقانه های مذهبی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
- ميرزايي در سردار خستگی ناپذیر!
- ميرزايي در با وضو کرونا را شکست می دهیم
- ميرزايي در کرونا و شستن دستها
- شیدا صدیق «دین آرامشبخش» در کرونا و شستن دستها
- شیدا صدیق «دین آرامشبخش» در کرونا و شستن دستها
- شیدا صدیق «دین آرامشبخش» در کرونا و شستن دستها
- طوباي محبت در با وضو کرونا را شکست می دهیم
- شیدا صدیق «دین آرامشبخش» در با وضو کرونا را شکست می دهیم
- فاطمة الزهراء در با وضو کرونا را شکست می دهیم
- إن شاء الله شهیده شکرانی در سردار خستگی ناپذیر!
- ميرزايي در سردار خستگی ناپذیر!